از کلاس چهارم دبستان طبق رسم خانوادگی چادر سر کردم ولی از همان زمان‌ها علاقه‌ای به چادر نداشتم چون جو مدرسه و محیطی که توش زندگی می‌کردیم طوری بود که اصلا دختر تو اون سن و سال چادر سر نمی‌کرد. بزرگ‌تر که شدم همیشه کوه می‌رفتیم چون همون جایی بود که پدرم نبود و با خیال راحت می‌تونستیم چادر سر نکنیم. همچنان از چادر بدم میومد و به نظرم همیشه اون یک چیزی اضافی بود که باعث می‌شد من تو اجتماع دیده نشم و همه یک جور دیگه بهم نگاه کنن. می‌دونستم همیشه چادرم مثل شنل پشت سرم بود و اگر چادر عربی نبود یا کش نداشت همیشه زیر دست و پام بود.
تا اینکه با پلاس آشنا شدم. محیط و بچه‌های اینجا و دخترای خوبی که واقعا فرشته هستند باعث شد به چادر علاقه‌مند شم.
یک روز یادمه  یه نفر تو "پلاس"  پستی گذاشت که مفهموش این بود حجاب‌مون طوری هست که وقتی حضرت زهرا نگاه‌مون می‌کنه خجالت نکشه بگه این دخترمه و این تلنگری بود برای من.
از اون موقع به بعد عاشق چادرم شدم حتی یک لحظه هم نمیتونم بدون اون باشم.
یک عهد با خودم
من سوم راهنمایی بودم تا اون روز حتی یه بار هم چادر سرم نکرده بودم:دی/ بعد اون سال نمی دونم چه اتفاقی افتاده بود سال اول راهنمایی‌های زیادی چادری بودند ، یه روز به دوستم گفتم من خجالت می‌کشم اینا چادر سرشون می‌کنند بعد ماها اینجوری بیرون می‌ریم، اونوقت از فرداش هردومون باچادر رفتیم و چادری شدیم و چادری موندیم!
البته باز مهمونی ها رو بدون چادر می‌رفتم، تا سال اول حوزه که برای مصاحبه رفتم با خودم عهد کردم چه حوزه قبول بشم و چه نشم دیگه همه جا با چادر برم....